تو

اصل عزت نفس: مدیریتتو دست کسی نده!

تو

اصل عزت نفس: مدیریتتو دست کسی نده!

عشق-2

امروز تمام شریعتی رو با این اهنگ باهات پیاده رفتم... شاید خیلی ساعت شد.  و من گریه می کردم... 

هرازچندگاهی الکی گوشیمو می گرفتم دم گوشم که نگاه مردم اذیتم نکنه. 

بی تابه این دل من

نمی دونم 

که بمونم یا برم.. .

ای کاش می شد

باور کنم

عشق تو که بمونه اینجا دلم... 


تمام نگاه های محبوب ها و معشوق هام جلو چشمام اومد و این درد داشت... 

درد عجیبی از جنس غربت. 

از جنس غربت خلقت


همان سکانس همیشگی ذهنم. 

همان

همان

ای تف به همان


چقدر همان ازت طلبکارم؟

چقدر...


حساب عدد  اغوش هایی که نشد و ازت طلبکارم...

ازت طلبکارم... 


حساب قرص شدنی دلی محکم وایمیسته و میگه همین! 

ازت طلبکارم...


طلب مال قصه عاشق و معشوقه نه حبیب و محبوب! 


باز به صورتت نگاه می کنم و چه عمقی از صبر از چشمات رو می تونم ببینم.  و مهربانی لبخندت که حتی با دیدنش، من هم تجربه می کنم. 


من حال تو رو هیچ جا ندیدم. قدم های خسته و دنیای عجیبت.  و این شلوغی ذره توجه به تو نیست و این از دنیای تو عجیب تره. 

خاص ترین ادمک دنیایی. 


راستی می دونستی آدم و حوا بعد از هبوط، چهل سال طول کشید که هم رو پیدا کنن؟


هیچی فقط گفتم که  بگم هنوز خیلی وقت داریم :))


راستی

دلی که برای تو تنگ نشه، دل نیست.  جدی می گم.  یادته زیر برف می چرخیدی و من فقط از دور ایستادم و نگاهت می کردم.  با همون لبخند همیشگی و محاسنی که از پشتش لبخند ته همه محبتهای دنیاست. 

یادته اون آدمک شنی رو کنار ساحل ساختی و یه طرف صورتش نبود و ساعتها بغلش کردی و گریه کردی؟


دلم می خواست اون عکسه رو برات بخرم. از محیا پرسیدم گفت چهل تومنه.  ولی من این قدر الان دم دست ندارم.  تو فکر کن اون قاب عکسه روی دیوارته... تو فکر کن خریدمش برات. خیلی صبوری عزیز دلم که منو تحمل می کنی.  با همه نداشته ها و ضعف هام می سازی. وقتی اومدی با استاد حرف زدی و استاد بهت محل نذاشت، من دلم شکست... مثل تمام لحظاتمون توی بانک که به تو توجه نشد و قلبم با تک تک دل‌شکستگیات، شکست. 

من دلم می شکنه بابت برخورد بابا مامانت باهات.  از طرف من ببخششون...

اون جایی که حرفی رو نزدی من فهمیدم که می خواستی دلش نشکنه.  اونجایی که داد زدی و قاتی کردی، من فهمیدم از خشمت نبود و فقط واسه این بود که اون بفهمه حریم تو، حریم توعه. . 

ببین بلدم خوب عاشقی کنم. 


راستی

اون عکست رو دوست داشتم. بپرسی کدوم، نمی دونم واقعا... 

ولی همون عکسه رو دوست داشتم که ساعت ها عمق نگاهتو نمیشه اندازه گرفت.  عمق لطافتو...

خالی از هر ژست عکاسی، خالی از هر تعلقی. ..

تو کی یاد گرفتی این قدر رها باشی؟

تو کی یاد گرفتی این قدر وسیع باشی؟

ما هنوز تا 40سالگی وقت داریم. ..

ما هنوز وقت داریم... 

تو کی یاد گرفتی تو قلبها رسوخ نکنی ولی لطیفانه قلبها رو دوست داشته باشی و خب البته هربار طرد بشی... 

راستش

من خلوصتو دوست دارم. و محبتی که در تو جریان داره...  جنس محبتت عین فیلمهای هالیوودیه که زیرمتن چند لایه ای داره که باید کلی انرژی صرف کنی تا از یکیش سر در بیاری.  می فهمم که بال محبتت به کسی بخوره رد میشی و اصلا برنمی گردی نگاه کنی که فهمید یا نه...  جبران کرد یا نه.. .


چه عمقی داری تو لعنتی! 

من اون نکاهی که نیمرخت طرف آینه بود و اشکت سر خورد و افتاد رو دوست دارم.  این جور موقع ها فقط دوست دارم از دور نگات کنم.  بغلت کنم، حیف میشه این تصویر. ..

باید تورو عمیق دید

باید سیر تو رو نگاه کرد

تمام رهایی ت رو که گاهی جنسیتتو گم می کنم. 

باید تو رو از دور بو کرد...


دوست دارم، عاشقتم همه عبارات تکراری و خزشده ای هستن.  می خوام برات یه عبارت جدید بسازم. 

نظرات 1 + ارسال نظر
علی‌رضا میم جمعه 16 آذر 1397 ساعت 21:43

خر نشی عاشق شی:)

اللهم ارزقنا....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد