تو

اصل عزت نفس: مدیریتتو دست کسی نده!

تو

اصل عزت نفس: مدیریتتو دست کسی نده!

ابراهیم نامه-۷

دارم به این فکر می کنم که از وقتی که دکمه دیلیت اختراع شده، چقدر قدرت طلب شدیم.

اینکه می تونیم چیزهایی رو پاک کنیم.

حرفها

نوشته ها

می تونیم ادم ها رو دیلیت کنیم.

افرین اشرف مخلوقات

چه قدرتی داری...

اما!

می دونی از اون روزی که اولین کلمه ای رو که نوشتی و پاکش کردی، پاک نشده؟

می دونی چه اسمس ها... چه کانتکت ها... چه چت ها... چه نوشته ها... چه توییت ها... چه استتوس ها... چه و چه و چه....

می دونی فکر می کردی پاکشون کردی و پاک نشدن!

و یه روزی قراره همه شونو ملاقات کنی؟

حرف که از دهن اومد بیرون دیگه اومده....

عملی که انجام می دی، فعل شده و دیگه کنترلش از دست تو خارجه...

اما...


پ.ن

کنارش نشست. دست ابراهیم را گرفت و فشرد. تبر را به دستش داد و گفت: برو... برو ببینم چیکار می کنی...فقط نترس.

کنارش ایستاد. بر بلندی کوهی از چوب، نسیمی می وزید. به نسیم گفت خاموش باش. به ابراهیم گفت: نترس!

در آغوشش گرفت. ابراهیم خسته بود... از این شکستن پیوند پدری و پسری... با محبت غریزی اش جنگیده بود. ابراهیم را آغوش کشید.


تبر رو بگیر ببینم چه می کنی!

نترس!

خسته نباشی جانم!


خودش همه کار می کند و ما را تحسین می کند...

#تو_خداوند_منی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد