تو

اصل عزت نفس: مدیریتتو دست کسی نده!

تو

اصل عزت نفس: مدیریتتو دست کسی نده!

شروع

دبیر ادبیات آرام از روی صندلی برخاست و با لحنی آکنده از هیجان، روی تخته نوشت:

شریعتی!

چه کسی درباره ی شریعتی می داند؟

دخترکی دیوانه منش با همان صدای شیطنت بار همیشگی اش پاسخ داد: من!

دبیر با لبخندی گفت: برخیز و بگو!

دخترک با چهره ای که روان پاکش از آن آراسته بود ادامه داد: شریعتی اولین و آخرین است! شریعتی نویسنده ای ست که چون پاکی چون او نیست! شریعتی یک است! همان یکی که با یک برابر نیست!

دیگر شاگردان معترض شدند و همهمه بر پا شد! 

دبیر همهمه را با سکوت جذابش شکست و پس از چندی گفت: 

شریعتی این همه نیست!


و این گونه بود که جهل تمام شد و نوزادی به نام معرفت به دنیا آمد.


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد