تو

اصل عزت نفس: مدیریتتو دست کسی نده!

تو

اصل عزت نفس: مدیریتتو دست کسی نده!

عنوان خلاء

خیلی عجیبه که بعد از چند روز پرکاری، وقتی که میام تو زمان بیکاری، انگار دشارژ میشم.

پر شدن و یهو خالی شدن...

یا افسردگی پس از شیدایی...


خیلی گیر میدم به خودم حالم بد میشه. ولی خب حالم بهتره.

امشب زود خوابم میومد. داشتم هایدگر می خوندم. هی چرت میزدم.

به خواستگار محترم پیام دادم. کات کردم و الان بیکارم...

داشتم فکر می کردم دو ساعت پیش می خوابیدم ولی الان متوجه شدم بهتر. اینو کات کردم و یه کار مثبت بود...


دلم براش تنگ میشه :(

عنوان رفاقتهای نصفه نیمه

الان دقیقا در این نقطه صفر مرزی، به شدت احساس گریه می کنم. حالم خرابه و دلم می خواد با تمام آدمهای دنیا هیچی رابطه ای نداشته باشم.

احتمالا یه مدتی منزوی بشم.

بی‌خیال...


این که رفیقی رفت و من داغدار شدم. این رفیق رو تا حالا ندیده بودم. ولی تو تجربه ها و دردهایی شریک هم بودیم. غمخوار بودیم و مدتی بعد ارتباطمون کم شد. تا جایی که گروه زبانی زده شد و من تا مدتها نمی دونستم این همون رفیقه. بعد از مدتی متوجه شدم اکانت تویییتری داره که باز هم به من نگفته بود. از روی بیو پیجش فهمیدم: خداوند مرا برای تو انار آفرید..

منم دیدم کسی که از من فاصله می گیره، برای چی خودمو بهش وصل کنم؟

مثل عارفه.

مثل خیلیای دیگه که وقتی نگرانشون میشی، انگ وابستگی می زنن!

این ادمها برای من تموم شده هستن.

تموم شده!

دیشب که متوجه شدم فوت کرده، نمی دونم چمه ولی گریه می کنم براش، استوری می ذارم، این کتاب زرده که کلی پولشو دادم رو نمی تونم بخونم، خنده روی دهنم خشک میشه و مدام اهنگ لبیروت رو تکرار می کنم. بغض می کنم. گریه می کنم و یاد حرفاش می یوفتم:

که حانیه این اهنگه رو تو خیلی با حس می خونی... لحنت بهتر از منه... و مصرانه کمکم می کرد که بخونم!

دلم می خواد تمام رنگهای زرد دنیا رو با جاروبرقی جمع کنم بره.

دلم می خواد اسید روی لبیروت بریزم که عدم بشه.

دلم می خواد برگردی زهرا...

الان که نه...

ایشالا یه ماه دیگه که سرت خلوت شد، میام دیدنت... هر چند وقت نشد تو دنیا همو ببینیم.

یادمه یه ماه پیش تو مترو، یه دختری رو دیدم ازش پرسیدم، اسمت زهراست؟

گفت آره

گفتم فامیلیت فلانیه، گفت نه!

خیلی شبیه تو بود...

خیلی...


جدیدا یه خواستگاری دارم که اصلا اعصابشو ندارم. ترجیح میدم تموم شه.

عین همه رفاقتهای نصفه نیمه دیگه م.

عین همش...

حوصله هیچ ادمی رو ندارم.


از ر ر هم دلگیرم. امشب بد توپید بهم.

مشکل اینه مسئولیت می ندازن گردنم، بعد طلبکار می شن. من همینم!

آقا من همینم!


حوصله هیچ کیو ندارم.

بیخیال.


زهرا رفاقت نصفه نیمه ای بود. ولی نمی دونم چرا جیگرم خونه...

از کانال نصفه نیمه ها هم لفت دادم.