تو

اصل عزت نفس: مدیریتتو دست کسی نده!

تو

اصل عزت نفس: مدیریتتو دست کسی نده!

دستان ظریف او

صبح که می شود کمی غلت می خورد و با نگاهی پر از لبخند، پر از یادآوری از عشق، به دنیا لبخند می زند. در رخت خواب کمی می خوابد. چشمانش را می بندد و با خودش کمی حرف می زند. پلک هایش آرام روی هم می خورد و گوشه چشمانش چینی می خورد. نرمی را از چشمک هایی که در زمان صحبت با خودش می زند، متوجه می شوی.

دست و صورتش را می شوید.

عمق نگاهش برقی ست که چشمانش را جمع می کند، برق آنها در خماری غرق می شود و ترکیب خوبی ست.

نرمی انگشتانش روی هر چیزی جا می اندازد.

سرما ندارد...

هرچه حس رطوبت ابری ست که در هوای معتدل او نفس می کشم.


#حانیه

پس از صبر

چندتا پست قبلم درباره دلتنگی واسه برف بود.

نمی دونم چرا امروز حسی نسبت به برف ندارم...

حواس پرتی

خیلی حرفه وسط مشغله های زندگی، ایمانتو نگه داری :|

صبر

همیشه اینقدر صبر کردم که وقتی به جمیلش رسیده، یه جوری گند زدم که کل صبر رو شسته و برده:/


پ.ن

روحم جای غلطی ایستاده... دلم می خاد برم توهمون روستای تاجیکی و ساعت ها به یک زن تاجیکی خیره بشم. تابلویی خلق کرده خداوند... در دنیایی هستم که خیلی می شنوم بعد از زایمان طبیعی زن، مرد رفته دنبال زن دیگه.

روحم جای غلطی ایستاده...

وقتی توی مستند برف می بارید، قلبم با ذرات برف، کنده می شد و می ریخت...

به سختی تونستم یاد اون روزهایی رو تو خاطرم زنده کنم که برف می بارید. سخت بود هوا و نفسی رو به یاد بیارم که توی روزای برفی تجربه می کردیم.

دلم می خاد از اینجا کنده بشم.

برم سمت همون زن تاجیکی که نزدیک ۷ یا ۸تا بچه داره و  پیراهن رنگی بلند می پوشه. 

زیبایی ش در اینه که هیچ مدلی نیست. مدل خودشه...

آخدا

از کی اینجوری شدم؟

از کی دلم خواستم عین بقیه زندگی کنم؟

از کی برای دردهای خودم، نسخه درمان بقیه رو  تجویز کردم؟

از کی دلمو بند کردم به شنیده ها؟

آخدا

یه جایی دیگه به خودم اومدم که دیدم تکنولوژی آرامشمو ازم گرفته.

حتی مترو ایجاب کرده که جسمم در نزدیکترین حالت ممکن با آدمای دیگه باشه.

توییتر و اینستا و تلگرام ایجاب کرده ذهنم تو ذهن بقیه باشه.

آخدا

هنوز تکه روحی از تو دارم که زن تاجیکی رو می شناسه...

اما بی جونه.


الله نور السموات و الارض...


انتظار

مارا با انتظار پر کرده اند...


در انتظار اذان.

در انتظار باران.

در انتظار موعود.

در انتظار کربلا.

در انتظار خطبه عقد.