پازل کامل شده است.
دوست دارم تابلویی باشد روی دیوار اتاقم. اتاقم خالی از هر عروسک است. هیچ تزئیناتی درون آن نیست. تنها کتاب است و کتاب است و کتاب... حتی تختی در آن سخن نمی گوید. دستی به روی کتابهایم می کشم و به تابلوهایم نگاه می کنم.
زمزمه شان را می شنوم:
حسینم آرزوست...
با صدایم زمزمه شان را همراه می شوم:
حسینم آرزوست...
انگار آغوش دیوار برای حس حسین باز است! صدر و آوینی و چمران و بهجت یک طرف و حرم حسین طرف دیگر!
دوستت دارم و این حس عین وجود است هر چند نقیض بدانند .