تو

اصل عزت نفس: مدیریتتو دست کسی نده!

تو

اصل عزت نفس: مدیریتتو دست کسی نده!

شب هجر است و طی شد نامه هجر

صبح یک روز زمستانی که نسیم دلنوازی می وزد، دوست داری از عصبانیت منفجر شوی!

بعد می فهمی که اشتباه کردی!

بی خود منفجر شدی!

پدرت تورا با خود می برد و برایت دوربین عکاسی می خرد! خالی از هرگونه دلگیری و غصه از حرفهایی که شنیده است!

بعد...

و بعد 

روح به سمت منشا باز می گردد و تمام گناهانش چون " و اخرجت الارض مثقالها" از جلوش چشمانش عبور می کند! و تک تک لحظات را بصر می کند که خدا چطور با بی اعتنایی به حب ادامه می دهد!

روح منفجر می شود.

درد می گیرد.

خجالت می کشد!

هلوع تمام نشده و او هنوز همان نهال رشد نکرده است!


کذلک العذاب و العذاب الآخرة اکبر لو کانوا یعلمون

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد