جریانی دارد این آرایش! همه شکل هم شده اند. عکس های قدیمی را که می بینم عجب هیاهویی داشته آن موقع ها! دماغ های راستکی و گونه های سرخ و لبهای سرخ تر! هر کسی شکل خودش بود. آن که موهای فر داشت، موهایش فر بود. آنکه موهای صاف داشت، موهایش صاف بود. هر کسی همان جوری بود که بود. نه لب برجسته ای، نه گونه ی مصنوعی ای، نه دماغ صاف و سربالایی! زشت ها بانمک و جذاب بودند و خوشگل ها دلربا! خوشگل ها زود شوهر می کردند و زشت ها توکلشان بر خدا بود...
زشت و خوشگل... خوشگل و زشت... هیچ تفاوتی ندارند! خوشگلی و زشتی اکتسابی نیست که کسی به آن افتخار کند! مثل هوش!
آرایش یعنی آراستن چیزی که هست! نه آنکه چیز جدیدی را با آرایش به وجود آورد!
پ.ن
آهای خانوم!
بله شما!
بلههـــ.... دقیقا خود شمااااا!
یک زن سیاه پوست مو فرفری آن هم با دندان هایی که انگار مروارید یک دریای سیاه هستند، زیبایی ای دارد که یک دختر ترک چشم عسلی سولار شده ندارد!
والسلام!
****
زن با آنکه هوس های روزانه اش را با شب شوهرش قسمت می کند، به آیینه خیره می شود. لباسش را عوض می کند. همان لباسی که یقه ی بازی دارد و...
آرایش می کند و از صورتش و زیبایی خود لذت می برد!
ناگهان نگاهش به حلقه اش می افتد. سر به زیر می اندازد و لباسش را عوض می کند و آرایشش را پاک می کند و غرغرکنان با خود می گوید: برای که خود را آراسته ای؟ خودت؟ انصاف نیست که در لذت ها شریک خود را فراموش کنی!
وقتی در خیابان ها قدم بر می دارم، من جای بعضی ها، جلوی این زن خجالت می کشم.
اللهم ارزقنی شفاعة الحسین
من هنوز مثل قدیم هام بینی عمل نشده ، لب های خیلی معمولی و نه چندان تپل ، چشم های عادی و صورت ساده .........
نه دلربا هستم و نه زشت ! البته گویا جذابیت هایی هم دارم
ما نیز