دیشب هر چی دلم خواست گفتم.
احساس سبکی می کنم. چقدر خوبه بعضی وقت ها آدم شنیده بشه.
فقدان و عطش شنیده شدن در ما شعله می گیرد.
پ.ن
این داستان جدید تمام مغزمو از کار می ندازه. خیلی سخته الگوریتم فکری آدم ها رو دنبال کنه.
دیگه نه حوصله کنکورو دارم، نه حوصله توییتر...
شدم یه آدم غرغرو و عقده ای. نمی دونم تو این تلاطم چرا نقاشی رو ول کردم.