تو

اصل عزت نفس: مدیریتتو دست کسی نده!

تو

اصل عزت نفس: مدیریتتو دست کسی نده!

برای هیوا -۱

مدت هاست تو خودم کلنجار می رم بابت این نام! الگو...

خودم همیشه توی خواستگاری ها می پرسیدم الگوتون کیه؟ .. یا دوست دارید چجوری بشید؟ یا اینکه چه کسی براتون تو زندگی بولده یعنی اینکه تا کاری رو بخاید انجام بدید سریع چه کسی میاد تو ذهنتون که مثلا فلانی اگه بود این کارو می کرد یا نه!


مدت ها گذشت... مدت ها گذشت و گذشت تا به نقطه ای رسیدم که که مثل یه رعد و برق به انفجار رسیدم. یه تخلیه چند ثانیه ای... پر از صدا و نور...


اینکه خودم باشم و دنبال بیرون نباشم. اینکه درونم اینقدر چیزهای شیرین و جذاب داره که دیگه نیازی نداره اسیر کسی بشم. آرمانی بشم.


پ.ن

به خوابش می آید و از او می پرسد: چه شد که این بچه این قدر استثنا است؟ چه شد که به من دادند؟ جواب می دهد: این طفل هدیه ای از خداوند است... هدیه ای ست برای ناکامی های مردی که در خود گریست و صبر را با جگرش بالا آورد.

تا ۱۹ بشمار...


از خواب که بلند می شود می داند که باید امیدواری کند... می داند که باید صبوری کند... می داند که باید بجنگند با تمام یأس ها..


همه اش زیبا ست.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد