تو

اصل عزت نفس: مدیریتتو دست کسی نده!

تو

اصل عزت نفس: مدیریتتو دست کسی نده!

دستان ظریف او

صبح که می شود کمی غلت می خورد و با نگاهی پر از لبخند، پر از یادآوری از عشق، به دنیا لبخند می زند. در رخت خواب کمی می خوابد. چشمانش را می بندد و با خودش کمی حرف می زند. پلک هایش آرام روی هم می خورد و گوشه چشمانش چینی می خورد. نرمی را از چشمک هایی که در زمان صحبت با خودش می زند، متوجه می شوی.

دست و صورتش را می شوید.

عمق نگاهش برقی ست که چشمانش را جمع می کند، برق آنها در خماری غرق می شود و ترکیب خوبی ست.

نرمی انگشتانش روی هر چیزی جا می اندازد.

سرما ندارد...

هرچه حس رطوبت ابری ست که در هوای معتدل او نفس می کشم.


#حانیه

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد