تو

اصل عزت نفس: مدیریتتو دست کسی نده!

تو

اصل عزت نفس: مدیریتتو دست کسی نده!

هدف

می خوام تاثیرگذار باشم.

همین...

نه لجباز

نه خودخواه

نه مخالف جریان رودخونه...

خب این این تاثیرگذاری از "خود بودن" میاد. خود بودن یعنی شبیه خدا شدن. آینه خدا شدن.

خود بودن یعنی خودتو بشناس و عین علی از کسی جز خدا نترس. راستش نن از ناراحت کردن و دل شکوندن آدمها خیلی می ترسیدم. ولی یه بار تو هیئت از سر ترحم و دلسوزی به چند نفر غذای اضافه دادم. این اولین بار که این کارو می کردم. همیشه همه بهم می گفتن فلانی کسی حریفش نیست. مامانم بارها به خاطر رک گویی هام تو سرم می زد که با مردم این جوری برخورد نکن!

منم می گفتم توضیح میدم براشون که چرا نمی تونم غذا اضافه بدم. اون یکی می گفت همه جرئت نمی کنن ازت غذا بخوان و...

بالاخره ما پنج تا غذا اضافه دادیم. اتفاقا اون روز پنج تا غذا کم اومد. تو خودم رفتم ولی نفهمیدم‌ چی شده.

تا امشب...

فهمیدم تو دستگاه هیئت و اهل بیت، ترحم جایز نیست، ترس از دل شکستن جایز نیست،  و فقط باید اون چیزی که درسته رو انجام بدی با رعایت حذف نفس.

مدت ها بود که با دوستی بی ارتباط بودم.سر اینکه بهش نمی گفتم که ناراحتم و شاید بعضی کارها و رفتارها اذیتم می کنه.از همین ترسه می ترسیدم. می ترسیدم ناراحت بشه. تا اینکه دلشو به خدا سپردم و گفتم بالفرض هم بشکنه، خدا ترمیمش می کنه. ولی من که دوستشم اگه سکوت کنم، دیگه از بقیه چه انتظاریه؟

سکوت رو رها کردم و‌ براش نوشتم. بعدشم خیلی بدتر شد. یعنی بدتر ازونکه تصور می کردم. ولی بعد از چند ماه درست شد. و این گفته مدام برام تداعی میشد که به خدا بسپار که هدایت بشیم. یا من متوجه اشتباهم میشم یا اون که هر دو محقق شد.

چند وقت پیش بین دوستام که آبجوخور و دوست پسر دارن و اهل خیلی چیزها هستن حرفی زدم که اولین بار بود که خشمشونو در مقابل خودم می دیدم. من بحث رو ادامه ندادم ولی حرفمو زدم که من مثل شماها فکر نمی کنم. خیلی ناراحت بودم که چرا این طور شد ولی امشب متوجه شدم حسین پناه همه ست ولی از عقایدش کوتاه نمیاد!

همه می دونن حسین عقیده ش چیه! اصلاح امت! امر به معروف و نهی از منکر! عدم مذاکره با ظلم! سرسختی در عین داشتن اخلاق...

و‌لی باز همه میرن سمتش. حتی کسانی که حسین رو به شکل عقیده خودشون در میارن باز می دونن در نهایت حسین تاثیرپذیر نیست!

قابلیت شکل داده شدن نداره.

حسین، حسینه!

امروز  آقا حیدری می گفت خیلیا خجالت می کشن برن تو دسته ابی عبدالله. چون وضع حجاب خانوما و حرکات اقایون درست نیست. دسته همه چی هست جز دسته عزاداری برای حسین. خواهرم... تو دسته که نماز خوندن و روزه گرفتن، دینداری و حسینی بودن مارو ثابت نمی کنه، چون کسی نمی بینه. تو دسته اولین چیز که به چشم میاد حجابه. 

حرفش به دلم نشست...

راست می گفت.

برای جذب بقیه به دین، داریم دین رو منعطف می کنیم. دین رو شکل پذیر می کنیم.دین رو اثرپذیر می کنیم.

واقعا چجور میشه هم پناه عالم بود و هم از عقیده کوتاه نیومد؟؟؟

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد