تو

اصل عزت نفس: مدیریتتو دست کسی نده!

تو

اصل عزت نفس: مدیریتتو دست کسی نده!

الف

روز به روز که به نهج البلاغه نزدیک میشم، از هـ جان دور تر میشم.

فکر کنم اون موقعها درست خودمو شناخته بودم. البته این درست بودنه خیلی بها بابتش دادم ولی خب می ارزید. کمترین بهاش تقریبا یه سال درگیری قلبی بود. معمولا ذهنم یا مغزم درگیر کسی نمیشه. فقط قلبمه که انرژی می ذاره و یکی از لذتهام دوست داشتنش بود. تو امر عشق یا علاقه عمیق، رسیدن مهم نیست. خود فرد مهم نیست. تنها این جذابه که مثلا انگار آدم خودشو در لباس جدیدی می بینه و از خودش لذت می بره.

حالا فکر کن عاشق بشی. رسیدن، سکس، آغوش و .... همه تورو از مفهوم عشق دور می کنن. در واقع "خودِ"ـتو  تو قامت عشق می بینی. روحت رو تو حال کمال بشری می بینی و لذت می بری.

 دقت کن... اصلا قرار بوده همین باشه. کل ادیان اومدن که عاشقی رو یادمون بدن. اما در هر فضا و دوره ای فقط عبد بودن به ما رسیده.


پ.ن

انا اصطبرت قتیلا و قاتلی شاکی

نظرات 1 + ارسال نظر
نگاه جمعه 14 تیر 1398 ساعت 16:47 http://negahekohestan.blogsky.com

اینکه آدم تابع صرف غریزه نباشه و فکر و اخلاق و ادب و دوست داشتنی همراه با نیازهاش باشه ، باعث تمایزش از سایر موجودات میشه و این خیلی زیباست...
پایبندی به خودمون به اخلاق دین و اهدافمون که اتفاقا باعث پایبندی به طرف مقابلمونم میشه خیلی ضروری و زیباست که متاسفانه نبودش ضربه های سنگینی به آدما میزنه چه اونا که خودشون این پایبندی رو ندارن چه اونایی که طرفشون این پایبندی رو نداره
میدونم نظرم خیلی بدیهیه ولی خیلیای قربانی همین بدیهیا شدن

بله...
حیات هرچی به مفهوم پشتشه.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد