ازون شبی که خوابشو دیدم که تصادف کرده بود و باز سوال ازم می شد که حتی با این وضع حاضری باهاش باشی، تردید کردم...
یاد خواب سال پیشم افتادم که روی ویلچر بود و من گفتم تا تهش هستم، فقط بذار باشم...
اما این خواب اخر تردید کردم.
و تو پیام اخری که بهش دادم از علاقه ای می گفتم که گذشته ست. اما حس من زنده بود.
پ.ن
توییتر بسه، دوباره نوشتن... دوباره نوشتن...
خیره انشاالله