تو

اصل عزت نفس: مدیریتتو دست کسی نده!

تو

اصل عزت نفس: مدیریتتو دست کسی نده!

ژ

خیلی سخته پذیرا بودن این هجوم شناختن خود و الهامات و تصویرهایی که در ذهنم نقش می بندن.

خیلی سخته...

صبر کنیم که ظرفمون بزرگ تر شه.

بیدازی و خواب و در و دیوار و حتی سلولهای هوا دارن باهام حرف می زنن و می دونم پشت همه این صحبت ها تویی...


راستی می دونستی من وقتی صبر می کنم، لطیف میشم؟

نمی دونم چه ارتباطی به هم داره. دیشب خواب می دیدم دارم می خندونمش و چه مست این خواب بودم...


پ.ن

به هر کدوم از بچه ها، یه نوار سیاه دادم. گفتم روشون آرزوهاشونو بنویسن. محرم داره میاد...


پ.ن2

من تو اوج خیال هم، اخلاق و وفاداری رو بهت، رعایت می کنم. و این بده. یعنی تو خیالم تا تهش نمی تونم باهات برم.

خیره


پ.ن3

ممنونم اجابت کردب منو... ممنونم... ممنونم بابت این ساعتها و روزهایی که تلخ بودم و تلخ حس کردم و تلخ نوشتم...

ممنونم ازت.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد